Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-04-28@04:41:08 GMT

اینجا دختر، پدر را در آغوش گرفته است

تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۲۱۳۲۳

پرده اول:

عصر عاشورا رسیده و دختری از خیمه‌ها بیرون آماده است؛ با تعجب به اطرافش نگاه می‌کند و به خون‌های جاری شده بر زمین خیره است؛ پیرمردی از راه رسید، شاید به این قصد که گوشواره‌های او را بکشد اما او دردانه حسین (ع) بود و تا پیش از این جز عزت و احترام چیزی ندیده بود و نمی‌دانست قصد او چیست اما نگرانی در چشم‌هایش موج می‌زد و می‌گفت: آقا؛ عمو و پدرم را ندیدی؟ عمویم قد بلندی داشت و وقتی می‌خواست از خیمه برود، مشکی بر دست داشت؛ قول داده بود برایمان آب بیاورد اما نیامده، اگر او را دیدی بگو رقیه گفت آب نمی‌خواهم، بگو خودش بیاید کافی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پیرمرد پیش از این هم نام رقیه را شنیده بود و می‌دانست او دردانه حسین (ع) و نوه زهرا (س) است و بی‌معطلی به سمت او حمله کرد تا گوشواره‌هایش را بکشد.

پرده دوم:

کاروان به راه افتاده بود و زینب (س) داغی سنگین بر دل داشت اما اکنون او فقط زینب (س) نبود؛ او در این لحظات باید نقش علمداری عباس (ع)، غیرت حسین (ع)، رشادت علی‌اکبر (ع)، شجاعت قاسم (ع) و.... را یک‌تنه ایفا می‌کرد و اجازه نمی‌داد زن و بچه‌ها حس کنند دیگر حسینی نیست، عباس رفته و علی‌اکبر اربا اربا شده است.

در میان مسیر زینب (س) سراغ دردانه برادرش را می‌گیرد اما او را نمی‌بیند؛ زینبی که تا الآن کوه صبر و شجاعت بود، با نگرانی می‌دوید و رقیه را صدا می‌زد و از دور، کنار بوته خاری چهره‌ای آشنا دید؛ جلو رفت، می‌دانست قرار است بهانه پدر را بگیرد و زینب (س) پاسخی نداشت.

می‌دانست دلتنگ برادر شده اما نمی‌دانست چه بگوید و می‌دانست دلش برای بازی با عمو عباس تنگ شده اما چطور می‌گفت دیگر عباسی نیست که با تو بازی کند.

پرده سوم:

کاروان به شام رسیده و آل‌الله را در گوشه‌ای از خرابه جای داده‌اند؛ هر از چندگاهی از گوشه و کناری صدای ناله‌ای بلند می‌شود و زینب سراسیمه به سمت آن‌ها می‌رود تا مبادا یزیدیان از این صدای گریه‌ها هلهله به راه بیندازند.

رقیه چند ساعتی را به گریه گذرانده بود و در نهایت به خواب رفته است؛ گریه‌های این سه‌ساله خودش روضه‌ای در خرابه به پا کرده و حالا که خوابیده بود، خیال زینب (س) راحت است اما ناگهان صدای گریه بلندی تن‌ها را به لرزه انداخت؛ صدا آشنا بود و انگار رقیه بیدار شده است؛ بی‌تاب‌تر از قبل بود و نوای «یا ابتا یا ابتا» دلشوره‌ای عجیب بر دل زنان می‌اندازد.

پرده چهارم:

هرکاری می‌کنند آرام نمی‌شوود و انگار صدای هلهله از کاخ به گوش می‌رسد اما از جایی به بعد همه کلافه شده و کاری از دست کسی بر نمی‌آید و اینجا بود که خبر رسید رقیه را آرام کنید تا چیزی برای او بیاوریم؛ رقیه (س) می‌شنود و می‌گوید جز پدرم همه‌چیز برایم بی‌معناست و آن فرستاده یزید بلند بلند می‌خندد و با پارچه‌ای که در دست دارد در برابر رقیه می‌نشیند و حالا یک رقیه بود و پدر.

نمی‌دانست از اینکه آرزوی چند روزه‌اش برآورده شده خوشحال باشد یا...

زنان وقتی بدن کبود رقیه (س) را می‌بینند، بدنی که به پدر نشان می‌دهد؛ نوای یا علی (س) سر می‌دهند و حالا خرابه شام، دست کمی از کوچه‌های مدینه ندارد؛ همان لحظاتی که زهرا (س) هم پشت در علی (ع) را صدا می‌زد.

دیگر همه آن‌هایی که آنجا حضور دارند، در برابر رقیه (س) کم آورده‌اند؛ می‌گویند شاید با پدر حرف بزند و آرام شود که همین‌طور هم شد؛ دیگر صدای آن سه‌ساله به گوش نمی‌رسد و وقتی بالای سر او می‌روند، می‌بینند گوشه‌ای آرام گرفته اما این سکوت حاکم بر خرابه دقایقی بیشتر طول نمی‌کشد.

زینب (س) بالای سر رقیه (س) می‌رود اما چیزی جز سر جدا شده پدر در بدن آغوش بدن بی‌جان دخترک سه‌ساله نمی‌بیند و همینجاست که صدای یازهرا (س) در خرابه طنین‌انداز می‌شود.

منبع: ایمنا

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: حضرت رقیه حضرت رقیه س حب الحسین یجمعنا محرم و صفر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۲۱۳۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بازگرداندن پسر بچه ۳ ساله به آغوش مادر

رئیس پلیس آگاهی پایتخت از بازگرداندن پسر بچه ۳ ساله گمشده به آغوش مادرش خبر داد. - اخبار اجتماعی -

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم، سردار علی ولیپور گودرزی؛ رئیس پلیس آگاهی پایتخت اظهار کرد: اردیبهشت‌ماه امسال، زن جوانی هراسان به اداره یازدهم پلیس آگاهی مراجعه کرد و به کارآگاهان گفت، پسر بچه‌ 3 ساله‌ام هنگامی که در کوچه‌مان واقع در خیابان مختاری بازی می‌کرده به صورت ناگهانی ناپدید شده، از اهالی محل تحقیق کردم و آنها مدعی بودند که فرزندم توسط یک زن و مرد موتورسوار ربوده شده است؛ لطفاً کمک کنید.

وی افزود: بنا بر حساسیت موضوع، تیمی زبده از کارآگاهان اداره یازدهم برای تحقیقات میدانی پای در کوچه مورد نظر گذاشتند و دوربین‌های زیادی را برای شناسایی مسیر تردد این پسربچه هدف بازبینی قرار دادند.

گودرزی گفت: کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات متوجه شدند که پسر بچه به سمت میدان راه‌آهن رفته و از آنجا ناپدید شده است.

رئیس پلیس آگاهی پایتخت متذکر شد: تجزیه و تحلیل‌های اطلاعاتی کارآگاهان ادامه داشت تا اینکه مشخص شد، زن جوانی این پسربچه گمشده را در حوالی میدان راه‌آهن پیدا کره و او را به نزدیک‌ترین کلانتری تحویل داده است.

گودرزی با بیان اینکه هیچگونه آدم‌ربایی در این پرونده صورت نگرفته است، خاطرنشان کرد: پسر بچه 3 ساله با تلاش‌های بی‌وقفه کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی به آغوش گرم خانواده خود بازگردانده شد.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • هدیه نکونام به هوادار خاص/ دختر آبی پوش در آغوش سرمربی استقلال
  • ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید
  • تصویری از در آغوش کشیدن کاظم صدیقی توسط آقای وزیـر
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید»
  • بازگرداندن پسر بچه ۳ ساله به آغوش مادر
  • دفاع مقدس برگرفته از تاسوعا و عاشورای حسینی است/ عملیات وعده صادق نتیجه خون شهداست
  • شجاعی در رده هشتم تفنگ بادی ایستاد
  • جام جهانی پاراتیراندازی کره جنوبی؛ شجاعی در رده هشتم تفنگ بادی ایستاد
  • جایگاه هشتم نماینده ایران در جام جهانی پاراتیراندازی
  • جام جهانی پاراتیراندازی|شجاعی در تفنگ بادی هشتم شد